داستانی کوتاه وپرمعنا»
(مشغول کردن شمامردم)
می گویند:وقتی چند نفردزد شب به درخانه ای آمدند،بعدازآن که چیزها رابیرون بردند،بیچاره صاحب منزل بیدارشدوآنهارادنبال کرد.یکی ازآن دزدهای زرنگ که اثاثیه رابه دوش گرفته بود،رد شدویکی دیگرجلوصاحب خانه ایستاد تا نگذاردصاحب خانه به دزد واثاثیه برسد.
سرراهش ایستادبه عنوان این که من رهگذرهستم تا صاحب خانه به اورسید،پرسید:کجا می خواهیدبروید؟چه چیزهایی برده اند؟راه دنبال کردنش چنین وچنان است ومن هم کمک می کنم. توازاین راه برو،من هم ازآن راه حتما پیداش می کنیم .
خیلی معطلش کرد.صاحب خانه دوید دنبال دزدولی پیداش نکرد.بعد متوجه شد چه کلاهی سرش رفته است.فهمید دزد حقیقی همان بود که بیچاره اش کرد،سرگرم ومشغولش کرد،برای اینکه وقت بگذرد ومال ازکفش برود.
{تمام سرگرمی هایی که امروزبرای شما مردم درست کرده اند،داستان این دزد است تاشما مشغول بشوید وبه هدف نرسید}
داستانهای اخلاقی وقرآنی آیت الله دستغیب(ره)
آخرین نظرات